خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
دخترک
 
مهر سیه چشمان
 

مرا مهر سیه چشمان زسر بیرون نخواهد شد

 

قضای آسمان است این و دیگر گون نخواهد شد

 

رقیب آزار هافرمود و جای آشتی نگذاشت

 

مگر آه سحر خیزان سوی گردون نخواهد شد

 

مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند

 

هر آن قسمت که آن جا رفت وآن افزون نخواهد شد

 

خدا را محتسب مارا به فریاد دف و نی بخش

 

که ساز شرع از این افسانه بی قانون نخواهد شد

 

مجال من همین باشد که پنها ن عشق او ورزم

 

کنار بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

 

شراب لعل و جای امن یار مهربان ساقی

 

دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

 

مشوی ای دیده نقش غو زلوح سینه ی حافظ

 

که زخم تیغ دلدار است ورنگ خون نخواهد شد

 

 

 

 

 

 

 

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 89/10/27:: 8:46 عصر     |     () نظر